حکایت اول
طنز
حکایت خروس چهل تاجم را قبلا گفته ام که نابهنگام میخواند و بابای خدابیامرزم شرط کرد اگر باز هم نابجا بخواند کارد را با گلویش وصلت میدهد و من بیچاره که چند شب تا صبح بیدار ماندم و تا نصف شب میخواست بخواند نوکش را میگرفتم که صدایش در نیاید تا اینکه بقال محل به دادم رسید و گفت ماتحت خروسم را چرب کنم تا دیگر نخواند �!! میگفت خروس برای خواندن باد در غبغب می اندازد و انوقت میخواند و اگر ماتحتش چرب باشد موقع خواندن بادِ در سینه انداخته فِسّی خالی میشود از ماتحتش چون دیگر نمیتواند ان را به هم بکشد�!! باسن خروس زیبایم را وازلین مالیدم چند شب و دیگر نخواند طفلک�!! بعد از چند شب دیگر یادم رفت که وازلین بمالم و خروسم هم یادش رفت که بخواند�.یا که یادش بود اما از مرغها خجالت میکشید که مثل هر شب به جای نغمه زیبایی که از حنجره اش برمی امد باد باسنش را تحویل انها بدهد�.!! خروسم مَلول شد�!! خروسم مُرد بیچاره از نخواندن�!!
حالا حکایت یارانه ها حکایت همان وازلین است�!! تا میخواهد صدایمان دراید ماتحتمان را با یارانه چرب میکنند�!! میترسم من�!! میترسم از ان روزی که دیگر ماتحت مارا چرب نکنند و ما هم یادمان برود که روزی میتوانستیم فریاد بزنیم�!! میترسم بمیریم از بی فریادی�!!
راستي راه رسيدن به موفقيت چيست؟
۹ نه درس زندگی از آلبرت اینشتین
مردان اصولا آدم های شادتری هستند
آدمهای موفـق با دیـگران 30 فـرق دارند
میتررسم بمیریم از بی فریادی�!!
43283 بازدید
25 بازدید امروز
16 بازدید دیروز
162 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian