×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

معجزه دوست داشتن

بامن بمان وهمان که هستی باش

خدایا کمی با من مدارا کن.

خدایا کمی با من مدارا کن.

با من که نمیدانمت.با من که هر لحظه به هر آنچه بود وهست٬ شک میکنم.

به من که بی شائبه استحقاق هر آنچه به من دادی ٬نیک بوده و من قدر نمیدانمش.

خدایا مرا ببخش که امروز گفتمت خجالت نمیکشی انقدر ساکتی.

ببخش مرا که امروز با دیدن ناشنوایی سائل به تو خشم گرفتم که چطور راحت میگویی فقر مادر همه فسادهاست و اینهمه فقر زیاد است.

ببخش مرا که گفتم چطور میتوانی جوابگوی کودکی باشی که با حسرت به بستنی و وسایل دوستش نگاه میکند.

ببخش که گفتمت اگر آن کودک در بزرگسالی دزدی شود٬ تو مقصری.ببخش که یادم آمد از همه بدبختی های عالم.

ببخش که میخواهم بدانم چگونه عدالت را برقرار میکنی .ببخش که من خشمناکم.ببخش که سرکشم.ببخش که نمیتوانم آرام باشم.نمیتوانم بدی ها را ببینم و بگویم به من چه.

ببخش که هر لحظه چشمان ترم را به آسمان میگیرم و دلم میخواهد مرا ببینی و جوابم را بدهی.

خدایا مرا ببخش که امروز وقتی به کتابفروشی رفتم و حیرانی شهرام ناظری را گذاشته بود بغض گلویم را فشرد.

ببخش مرا که امروز یادم آمد چقدر دور شده ام از تو .

ببخش که وقتی با تو در ستیزم بیش از همیشه میپرستمت.

ببخش که هربار که با تو میجنگم تازه در می یابمت و آن لحظه است که تو را در لایه های پنهان قلبم مییابم.خداوندا مرا ببخش.

خداوندا به جرم گناهانم مرا مواخذه مکن که نیک میدانم اگر آنچه تو از من میدانی بندگانت هم میدانستند هیچ کدامشان نگاهم هم نمیکردند.

ببخش که امروز یه عالمه نشانه به من نشان دادی تا بگویی یادت نرود من هستم و من امروز بارها مبهوت شدم از حضورت.

ببخش که جواب سوالهایم را از کانالی که فکرش را نمیکنم میدهی و من باز به دنبال سوالی دیگر سرکشی میکنم.

ببخش که نمیخواهم با آنچه قبلا آموخته ام بپرستمت.ببخش که خیلی ناسپاسم.

ببخش که یادم میرود این تو بودی که به من هستی دادی .ببخش که یادم میرود روزی چند دقیقه به تنم دقت کنم تا نشانه هایت را در آن بیابم.

ببخش که مرگم را فراموش میکنم تا بتوانم زمینی تر زندگی کنم.

ببخش یادم میرود آرام باشم با بنده هایت.ببخش که گاهی یادم میرود که بگویم خودش خواهد فهمید.

خدایا ببخش مرا که هر آنچه میخواهم بر زبان زبونم می آورم و فکر میکنم بزرگ و آدمم.

خدایا ببخش که فراموش میکنم این جمله را که میگوید: در هر کار تو حکمتی نهفته است.با اینکه من این جمله را با تمام وجودم لمس کرده ام.

ببخش مرا که هر روز که میگذرد بیشتر به دره انحطاط میروم.ببخش مرا که بی تو نمیتوانم دمی نفس بکشم.

ببخش که وقتی تو را ندارم انگار هیچ ندارم و وقتی دارمت به هیچ کس نیازی ندارم.

ببخش مرا به خاطر اسلوب خاص خودم برای پرستشت.

ببخش مرا که شبان داستان موسی هستم.

ببخش که هر آنچه از ستایش میدانم در حد فهم ناقص خودم است.

ببخش که میخواهم شبان بمانم اما بمانم.نمیخواهم موسی شوم .

میخواهم کوچک , ولی با روحی جاری وپاک ٬ این گوشه به تنهایی لحظاتم را با تو تقسیم کنم.

ببخش که شبان ساده ام با فهمی ناقص اما رویاهای بزرگی در سر دارم.

ببخش که میخواهم به تو برسم.ببخش که میخواهم فقط تو باشی.

ببخش که بندگانت برایم تو نمیشوند.

خدایا .من خیلی کوچکم.من از تو هیچ نمیدانم.میدانی که هرگاه به تو میاندیشم آنقدر میاندیشم که مغزم باد میکند و به هیچ نتیجه ای نمیرسم.اما تنها یک حس است که مرا به تو محتاج میکند.خدایا من به تو محتاجم.تنها به تو.

خدایا میدانی که حاضرم به بهای به دست آوردنت و حس داشتن همیشگی ات همه چیزم را از دست بدهم.
مهربان من..میدانم که مرا میبخشی.

تو خدای منی.فقط برای منی.نازنین منی.عزیز منی.خدای من ٬ تو مهربانترینی.دوست داشتنی ترینی.

تو فقط رئوف و رحمان و رحیمی.خدای من تو جبار و قهار نیستی.

خدای نازنینم.زیباترینم.میدانم صدایم را میشنوی.

قلبم را سیراب کن.کویری تشنه ام.نیازمند توجه توام.

خدایا میدانم به من لطف عجیبی داشته ای.میدانم که قلبم بیمار است.اما با یاد تو و اندیشیدن به آسمانت دلم حال غریبی میگیرد.

خدایا قلبم را به تو میبخشم .قلبم را جز تو به هیچ کس دیگری نمیتوانم بدهم.

خودت میدانی قلبم چقدر ارزشمند است چون پاک است و تو حرمت چیزهای پاک را میدانی.

فقط تو حرمت میدانی و حرمت میشناسی.

خدایا ذره ای از بی نیازی ات را به من ارزانی دار. ذره ای از عطوفت و مهربانی ات را.

میخواهم با همه مهربان باشم.

ذره ای از صفات بی مانندت را در وجودم که بگذاری میتوانم با آنها تا ماه را پرواز کنم.

مرا عاشق خودت کن.

میدانم تو مرا دوست داری اگر نداشتی من اینجا نمی نشستم و

اشک نمیریختم تا به من توجه کنی.

میدانم تو همیشه هستی و این منم که حضورت را منکر میشوم یا فراموش میکنم.
خدای من٬تو میدانی مرا چه میشود امشب و هر شب

خدایا چقدرامشب بهت نیازدارم

سراپانیازم

وپرستش....

---------------------------------------------------------

ای کاش در آن لحظه که تقدیم تو شد

هستی من

می سپردم که مراقب باش

جنس این جام بلور است

پراز عشق و غرور است .

مبادا بازیچه شود .

می شکند.

از دکتر علی

شریعتی

---------------------------------------


دوستان ببخشید اگه با مناجات نامه ام غمگین شدید ولی گفتم

شاید ندای دل تک تک ما باشه

شما برای خدا چی دارید برام بنویسید


چهارشنبه 26 بهمن 1390 - 7:39:45 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
نظر ها

http://cardinal.gegli.com

ارسال پيام

چهارشنبه 26 بهمن 1390   11:01:31 PM

امیر جان اگه بگم وبت یه جورایی خونه ی امیده اغراق نکردم ....تو بدترین لحظات که یه سری به وبلاگت میزنم با حال خوب میرم بیرون و فکر کنم واسه همه دوستان همین شکلی باشه.....دمت گرم داداش

http://goo.gegli.com

ارسال پيام

چهارشنبه 26 بهمن 1390   10:44:01 PM


از خدا خواستم عادت های زشتم را ترک بدهد.

خدا فرمود : خودت باید آنها را رها کنی.

از او خواستم فرزند معلولم را شفا دهد.

فرمود : روحش سالم است جسم هم که موقت است.

از او خواستم که لااقل به من صبر عطا کند.

فرمود : صبر حاصل رنج و سختی است. عطا کردنی نیست. آموختنی است.

گفتم مرا خوشبخت کن.

فرمود: نعمت از من، خوشبخت شدن از تو.

از او خواستم مرا گرفتار درد و عذاب نکند.

فرمود : رنج و گرفتاري تو را از دلبستگی های موقت و فاني دنیایی جدا و به من نزدیکتر می کند.

از او خواستم روحم را رشد دهد.

فرمود : تو خودت باید رشد کنی. من فقط شاخ و برگ اضافی ات را هرس می کنم تا بارور شوی.

از خدا خواستم کاری کند که از زندگی لذت ببرم.

فرمود : برای این کار من به تو زندگی دادم. انس با من بهترين است.

از تنهايي، به خدا شكوه كردم.

فرمود: كسي كه خدا انيس اوست تنها نمي ماند.

از او خواستم دعايم را مستجاب كند.

فرمود: بخوانيد مرا تا اجابت كنم شما را.

http://massive.gegli.com

ارسال پيام

چهارشنبه 26 بهمن 1390   10:08:45 PM

سلام . خیلی خوب بود

مرسی